شجره ی طیبه ی صالحین منتظران قائم آیسک |
|
خاطره از شهید چیت سازیان![]() رسید پشت جاده آسفالته زرباطیه به بدره. حالا خط سوم عراق را هم رد کرده بود . نشست پشت یک سنگر عراقی لب جاده و داشت زیر نور چراغ ، خودروهای عراقی ، کروکی دقیق سنگرها ، امکانات و مسیرهای تردد دشمن را می نوشت که سرو کله یک ستوان عراقی پیدا شد. از کلت کمریش شناخت که باید مسئول محور باشد. قیافه اش را خوب برانداز کرد و برگشت. عملیات رو به پایان بود ، گردانها تمام اهدافشان را گرفته بودند و گروه اسرا را به عقب تخلیه می کردند که علی آقا رسید و چشمش افتاد به همان ستوان عراقی! دست گذاشت روی شانه ی او ، بهش فارسی تفهیم کرد که هفت شب پیش ساعت 2 شب یه سری به خط سوم پشت جاده آسفالت کنار شهرک بکسایه با جیپ اومدی و خیلی زود رفتی و ... هر چی علی آقا اطلاعات دقیق تر می داد ، چشمان افسر عراقی گردتر میشد. اسیر عراقی متعجب پرسید :« این وقت که میگی ، شما کجا بودین ؟» علی آقا گفت : « شش متری شما ، کنار سنگر فرماندهی !» راوی : همرزم شهید نظرات شما عزیزان: < : , [ چهار شنبه 14 اسفند 1392
] [ 21:12 ] [ علی اکبر اسماعیلی ] |
|